چهار ماهگی فسقلیه من
سلام عروسک قشنگم.الان که دارم واست مینویسم ساعت 1 صبح. مامان با اینکه خسته ست اصلا خواب نداره . امشب خاله زری اومد خونمون و تورو برد حموم . توی حموم خیلی گریه کردی آخه حسابی خواب داشتی. الانم شیر خوردی و راحت خوابیدی . پسر عزیز تر از جونم ، بیست و سوم این ماه که بهمن هست چهار ماهت تموم میشه. شبها و روزها مثل برق و باد میگذره . انگار همین دیروز بود که تورو گذاشتن توی بغلم و من واسه ی اولین بار وجود قشنگتو با همه ی وجودم حس کردم. حرکت ها و دست و پا زدنات حسابی تغییر کرده. من و بابایی رو خیلی خوب میشناسی.همیشه صبح ...
نویسنده :
فاطمه
3:59